سروش نازنین سروش نازنین ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♕ سروش شازده کوچولوی من! ♕

**روزای روشن**

 مرسی از تمام دوستانی که این چند روز جویای حال و احوال پسر بودن شازده کوچولوی ما این روزا خداروشکر حالش خوبه و از اونجاییکه من تصمیم گرفتم سال تحویلو امسال خونه خودمون برگذار کنیم و نیمه اسفند بدو بدو نریم کرمان!!! به شدت مشغول امر خطیر خانه تکانی هستیم         و ...! سالای پیش چون به سرعت نور میرفتیم ددر!خونه تکونی بین قبل سال و بعد سال تقسیم میشد!ولی امسال... وسط این بریز و بپاش هام پسر کوچولو حسابی واسه خودش حال میکنه! (همین بس که امروز زده عینک مامان طیبه رو شکونده شیطون بلای آتیش پاره )     پسر کوچولوی مامان فوتبالیست میشود!!!!!   الهی قربون...
12 اسفند 1392

روزهای نیمه ابری!

  فکر میکنین این چرا اینطوری شده؟؟؟من با دیدنش چه طوری شدم؟؟؟؟؟سروش چه شکلی شده؟؟؟؟؟؟ نمیتونین حدس بزنین خودم میدونم!!!!!!!!!!!!! این یه سایه کاملا نو بود!!!(به دلیل بی استعدادی در امر آرایش!!) که تو چند دقیقه ای که من داشتم پرده های اطاق شازده رو تو حیاط پهن میکردم با سر انگشتای کوچولوی پسر به این صورت در اومده حالا جهنم سایه!!تمام صورت و دستای فسقلیش و قالی بیچاره غرق پودرای رنگی رنگی کرده!!شیطون بلا تا قیافه من و دید شروع کرد به ادا بازی و کله شو بین پاهای من قایم کردن و پررو پررو ممه خواستن!!!!!!!میخواستم....   لعنت به دل سیاه شیطون نمیدونم باید چیکار کنم از دست این آتیش پاره...تمام کشوها و کمدارو باز م...
3 اسفند 1392

روزهای ابری!

یکشبه این هفته شازده کوچولو رو برای زدن واکسن بردیم درمانگاه،نه از اون جهت که فراموش کردیم تاریخ زدن واکسنشو بلکه از اون جهت که سفر بودیم و چند تا جشن عروسی و مهمونی در پیش داشتیم ترسیدیم اذیت شی ،واسه همین گذاشتیم این هفته که با خیال راحت ببریم واکسنتو بزنیم. صبح زود شال و کلاه کردیم و رفتیم واکسن آقا پسر و بزنیم ولی انگار زیادی عجله داشتیم چون یه نیم ساعتی نشستیم تا دوستان هلک و هلک تشریف آوردن سرکار!! بعد از سوراخ سوراخ کردن پسملی بدو بدو اومدیم خونه که آقای پدر بره به کاراش برسه،شازده کوچولو هم که شب قبل به طرز دل انگیزی ساعت 11 شب خوابیده بود و از ساعت 1صبح ساعت شلمانش زنگ زده بود اجازه نیم ساعت خوابیدنم به ما نداد و تا خود ...
1 اسفند 1392
1